100
یئنه بو شهرده اوز اوزه گلدیک
نئیلیک ، آیرجا شهریمیز یوخ
بلکه ده ، بیز خوشبخت اولا بیلر دیک
بلکه ده خوشبختیک
خبریمیز یوخ
آرادان نه قدر ایل کئچیب گؤرن
تانییا بیلمدیم ، منی باغیشلا
من ائله بیلیردیم ، سنسیز اؤلرم
من سنسیز اؤلمدیم ، منی باغیشلا !
« اؤلمدیم » دئیرم ، نه بیلیم آخی
بلکه ده من سنسیز اؤلموشم ائله
قبیر سیز- کفن سیز
اؤلموشم ائله
"رامیز روشن"
~
شاید خوشبختی واقعی در این است که باور کنیم، که خوشبختی را برای همیشه از دست دادهایم، فقط آن وقت میتوانیم بیامید یا هراس زندگی کنیم، فقط در آن زمان میتوانیم از شادیهای ناچیز که بیش از هر چیز دیگر دوام میآورند، لذت ببریم.
" روبرتو گونسالس"
فیلم عجیب غریب شاتر ایسلند یه سکانس پایانی عجیب تر داره که بیننده رو درگیر خودش میکنه اینکه به راستی کدوم سناریو درباره خودمون درسته !
شاید مهم نیست واقعیت چیه یا اصلا وجود داره .
(تدی : میدونی، اینجا منو به این فکر میندازه
دکتر شن: چه فکری رئیس؟
تدی : که کدوم بدتره؟ زندگی کردن مثل یه هیولا، یا مردن مثل یه انسان خوب …؟ )
آماده بودن ،پذیرفتن و در آغوش کشیدن مرگ
مرگ لزوما چیز بدی نیست ما هزاران بار تجربه کردیم
هر گونه تغییر در ما یعنی مرگ ، یعنی مرگ انسان ِ قبل از تغییر !
و سرانجام مرگ فیزیکی ، تبدیل به جنس دیگری از اجزای طبیعت
اردشیر رستمی تو یکی از برنامه های کتاب باز خیلی بهتر با اون صدا و لحن خاص و منحصر به فرد خودش بیان میکنه .
فضای مجازی هم باعث تغییر یا مرگ میشه ولی لزوما نمیشه گفت تغییر مثبت یا مرگ انسانی بدتر از آنچه که متولد شده اصلا بذارید سنگ درشت تری برای زدن به شیشه باورهامون برداریم شاید تناسخ رو بخشی از پیشینیان اینگونه تعریف میکردند .
حالا چرا در تغییر مثبت فضای مجازی تردید هست مهمترین دلیلش شاید این باشه که توهم تنها نبودن بهت میده . ولی بیایید خودمون رو هر روز بکشیم مهم نیست در چه دنیایی متولد میشیم و در یک ظهر افتابی جسما هم خودمون بکشیم تا ببینیم چه خواهد شد ،فراموش نکنیم هر تغییر و مرگ درد داره یاد فیلم پلتفرم افتادم : تغییر هیچ وقت خود ب خود اتفاق نمیفته !
گفتیم مرگ فیزیکی هم یه نوع تغییر ، و اما چقدر دوست دارم یک کتاب بنویسم که جهان رو از دید چند ادم داغون ببینم و اسمش بزارم (چرا مرده ها خودکشی نمیکنند؟ ) مثلا از دید یک زن شوهر دار که به همسرش خیانت میکنه یا برعکس یا مثلا یک معتاد و یا افراد دیگر میخوام دنبال دلیل برای ادامه زندگی در این افراد بگردم ، من خودمم احتمالا در جرگه اونام و شاید کتاب احتمالی هیچ وقت کامل نشه چون دلیل محکمی برای ادامه پیدا نکنم . همه میدونن بلاخره با مرگ دست و پنجه نرم میکنیم چه الان چه ده سال دیگه چه به دست بی رحم و زمخت طبیعت چه با دستان شعرنوشته و یارگرفته ی خودمون ... باید این کتاب نوشته بشه .
~
این فیلم ِ بی سر و ته ! فیلم بدی است
سردرگم و ماقبل نقد!چیز حوصله سربری است
کاشکی برم از سالن ، برم و دیگه نبینم
از چرت وسط روز هم بی حال ترم
(جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت)
باید ک یقه ی سینماتوگرافر را گرفت
رو جلد مای لفت فوت وصیتی نوشت
دور تئاتر شهر نشسته سکوت ترم
(سر را به تازیانه او خم نمی کنم)
نابازیگرم به درد این نقش نمیخورم
بشمار برم بمیرم ، از زندگی پُرم
کلوز بگیر ببینند چشمهای ترم
(افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم)
کیس دوقطبی ام! نه قرص نمیخورم
لطفا بهم آب نده این مستی نمیبُرم
برداشت چندم ما بود که درد گرفت سرم
(زاری بر این سراچه ماتم نمی کنم)
دردم یکی دو تا نیست زانو بغل نمیکنم
این چند سکانس آخر بگیر . بازی نمیکنم
مفهوم داستان را نگرفتم. چقدر خرم
از خواب تو به لوکیشن سرد میرسم
پشت همه ی پنجره ها قلب میکشم
خستم چقدر ..به بن بست میرسم
مستم رفیق از چشمهای تو هم مست ترم
دوربین روی ریل بدمن داستان منم
اصلا کمدی نیست بدجور خسته ام
پلان به پلان این قصه عاشق تو ام
پایان قصه از ابتدا هم بدترم
آب شد خدایم چکه چکه زیر دوش
نقطه سر خط. میدان چرک شوش
شب/ خارجی / خیابان
کات _ گریم _ده سال پیرترم
نعش چند سگ ، میزانسن بد
روی کلیپبورد موبایلم فحش های بد
به رد پای قدیمی ما کنار هم قسم
از ارگ بعد زلزله هم خراب ترم
فلش بک به روزهای دوور ، خاطرات
فلش بک به جوجو مویز. میدان انقلاب
به چند پلان از بالا. تراس ِ کافه کتاب
دوربین روی دست بگیر ، ترسترم
دستم گرفت ،گر گرفت تنم
"من پیش از تو" هیچ ...هیچترم
گریه ام گرفت و باران توامان
" پس از تو " از عشق هم غم انگیزترم